چه رویاها که پاره نشد!

جهان آلوده خواب است و من در وهم خود بیدار!!

چه رویاها که پاره نشد!

جهان آلوده خواب است و من در وهم خود بیدار!!

نه مرا حسرت به رگ ها می دوانید آرزویی خوش

نه خیال رفته ها میداد آزارم...

.

.

نه خیال رفته ها میداد آزارم....

آره؟

نه!!

نمی دونم...

شایدم میداد آزارم...

آررره

حتما میداد آزارم...الانم آزار میده...مگه به این زودیا جای زخمش خوب میشه...شایدم هیچ وقت خوب نشه....آره....خیال رفته ها میداد آزارم....خیال یه هفته پیش ...خیال یه ماه پیش....خیال یه سال پیش....خیال همه زندگیم...آزارم میده....کاش میشد برگشت به عقب...کاش میشد از اول شروع کرد....وااااااااااای نه!!!!!!!از اول نه......

دیگه نمی تونم.....دیگه تحملشو ندارمممم....

دارم آتیش میگیرم خداااا..........

دارم میسوزم و هیچ کس سوختنمو نمیبینه....

کسی نمی فهمه....

قرار هم نیست کسی بفهمه....آخه منم دردای اونارو نمی فهمم....نمی دونم ....شایدم بفهمم....

نمی دونم

نمی دونممممم....

من هیچی نمی دونمم...

نمی دونم چرا !!!!! نمی دونم چرا اینجوری شد....خدا جون تو می دونی؟

آره...حتما تو می دونی چرا اینجوری شد؟؟؟خوب به منم بگو دیگه فدات شم....تو رو خدا فقط نگو قسمت همین بود...آخه گوشم از این حرف پره...همه همینو میگن...خسته م کردن....تو دیگه اینو نگو خداااااااااا.......

یه دلیل بیار که راضی شم...راضی که نه...آروم شم...

آروم؟؟!!!

نه!!!

آروم نه!!!

آروم نمیشمممممم...

آخ.....خداااا....دارم میسوزم....دلم تنگه...خداااااااا....

 

 

نمی دونم که می دونم یا نمی دونم!!!

نمی دونم چی باید بنویسم!!!

واسه خودم بنویسم یا واسه بقیه!!..

نمی دونم!!واسه دلم بنویسم یا واسه اینکه همه خوششون بیاد و وبلاگمو بخونن و نظر بدن...استقبال شه از وبلاگم...نمی دونم!!!

خیلی چیزارو نمی دونم و این نمی دونما داره دیوونم می کنه!!!

دیوونه میشم...می دونم....اینو می دونم.... یه روز دیوونه میشم.....شایدم شده باشم....نمی دونم...نمی دونم....

چی میگم من!!!فکر کنم حالم زیاد خوب نیست....آره....فکر کنم حالم زیاد خوب نباشه....نمی دونم....     شایدم بدونم...

 

.

.

.

به هر حال سلام...

من سلام گفتنو خیلی دوست دارم...

سلام